دفترعشق
 
قالب وبلاگ


 

 

هرچی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میک  

هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن.

هرچی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائل میشن.

هرچی قلبتو آسونتر دراختیار بذاری راحتتر لهش میکنن.

اگه بدونن که منتظری ازت یه دنیا فاصله میگیرن...

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, ] [ 15:22 ] [ محدثه ] [ ]


دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،

 

آهای جماعت...

 

میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟

شما دقیقا چه رنگی هستید...؟!

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, ] [ 15:21 ] [ محدثه ] [ ]

 با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی
تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد
با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم، آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم
با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد و خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد
با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را….
شعری که اولش عطر نفسهای تو را میدهد و آخرش طعم نفسهایت را
حالا میفهمم عشق چقدر زیباست….
حالا میدانم که عاشقترینم و میدانم با تو چقدر زندگی زیباست…
با آمدنت چشمهایم را بستم و در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام
همانگونه که میخواهی مال تو میشوم ….
از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ، تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم
تو همانی که میخواستم ، میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم
با آمدنت بی نیازم از همه چیز و همه کس ، تنها تو را ، تنها عشق تو را میخواهم و بس!
تو را میخواهم که با آمدنت دلم را سپردم به چشمانت تا با طلوع چشمان زیبایت سرزمین دلم از نور برق چشمانت روشن شود تا در این روشنی به سوی تو پرواز کنم و بگویم خوشحالم از آمدنت
با آمدنت اینگونه شد راز زندگی ام ، اینگونه شد که تو شدی همراز زندگی ام و با تو ای همراز زندگی اینگونه آخرش شدی همه زندگی ام….

[ سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, ] [ 15:10 ] [ محدثه ] [ ]

  نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
 مثل آسمانی که امشب می بارد....
 و اینک باران
 بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 و چشمانم را نوازش می دهد
 تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

[ یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, ] [ 10:30 ] [ محدثه ] [ ]

 

 

 وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن

 

نداشته باشد،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل

 

تنگت خواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،وقتی از

 

درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتی احساس کنی

 

 

تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش جان

 

میگیرد و درخت پیر جوان میشود

[ شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:55 ] [ محدثه ] [ ]

 اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد

اگه با همون راحتی ، اگه باهات راه میاد

اگه روزگار بد ، تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون ، از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

از همون روزای اول میدونستم نمی مونی

میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی

از همون روزای اول دل تو با دیگری بود

کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

[ شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:54 ] [ محدثه ] [ ]

 هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من . . .

[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:21 ] [ محدثه ] [ ]

 نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه

تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه

بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه

زخم رو 
قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه

[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:20 ] [ محدثه ] [ ]

 به سـلـامتــی اون رفــــيقی که مــــجازيـه
امـــــــــّــا . . .!!!
يـه جوری واســــت سنـگ صـــــبوره
که هیـــچ کـدوم از رفيــــقای واقـعـيت
بـه گَـــــــرد پاش نمـــــيرسـن!!!

[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:19 ] [ محدثه ] [ ]

 

مرا نمیخواهی دیگر میدانم

حتی اگر مرا ببینی هم نمیشناسی مرا دیگر میدانم

اینک همان نامه ای که برایم نوشتی را میخوانم

چه عاشقانه نوشته ای همیشه با تو میمانم

یک قطره اشک بر روی نامه میریزد،

چند لحظه میگذرد و نامه خیس خیس میشود

بدجور دلم را شکستی ، مدتیست که با من سرد سرد هستی

نمیدانم دیگر چه بگویم ، فراموشت کنم یا در غم نبودنت بسوزم

شبها را تا سحر بیدار بمانم ، یا شعر غمگینی که سروده ام را  

برای چندمین بار بخوانم . 

دلت از سنگ شده بی وفا ،  

چگونه دلت آمد بازی کنی با این دل تنها

مرا نمیخواهی دیگر میدانم ، احساس میکنم  

در آغوش کسی دیگر خوابیده ای میدانم

عطر و بوی تو پیچیده فضای غمگین قلبم را ،

چیزی نگو دیگر نمیخواهم بشنوم بهانه های رفتنت را ...

مقصر قلب من بود که عاشق شد ، به عشق بودنت بدجور به تو وابسته شد

امروز که آمده نه تو را میبینم و نه عشقی از تو را ،  

تنها میشنوم صدای هق هق گریه هایم را

بی خیال دیگر نه من نه تو ، ببین یک قلب ساده از آنجا عبور میکند به دنبالش برو

بدجور دلم را شکستی بی وفا ، حرفهای تو کجا و تنهایی غمگین من کجا

از همان اول هم نباید به تو دل می بستم ، میپذیرم سادگی دلم را... 

[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ 12:17 ] [ محدثه ] [ ]

 

گریه فقط کاره منه تو اشکاتو حروم نکن

به واژه ای نمیرسی اینجوری پرسو جو نکن

فاصله ها مال منن تو فاصله نگیر ازم

بمون که باورت بشه گریه نمیشه سیر ازم

[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ 9:40 ] [ محدثه ] [ ]

 

سلاااااااااااااااام دوستان گلم امیدوارم حالتون خوب باشه به وبلاگ من خوش اومدین امیدوارم این جا بهتون خوش بگذره دوستان گلم یه خواهشی ازتون دارم لطفا ادرس وبلاگتون رو درست بنویسین و  هم چنین با نظرات خوبتون منو راهنمایی کنید مررررررررررررررررررررررررررررسی بای

[ سه شنبه 31 مرداد 1398برچسب:, ] [ 9:47 ] [ محدثه ] [ ]

 آهسته بیا ،

باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای

اینجا قلب من است

آهسته ،

این قلب، شکسته...

نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته

شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !

آمده ای که بگویی پشیمانی؟

اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته

آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،

بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان

بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،

بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار

آهسته ، قلبم بدجور شکسته

دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته

آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،

یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را ...

بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو

ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو

بگذار در حال خودم باشم ،

نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را

نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را

بگذار در حال خودم باشم ،

به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،

پس بگذار با تنهایی تنها باشم

در خلوت خویش با غمها باشم ،

نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم

آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته ... 

[ سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:45 ] [ محدثه ] [ ]

 

 

عشق کجا بود، فراموشت میکنم

دوست داشتنت یک خواب بود ،

برای همیشه ترکت میکنم

همیشه وفادار ماندن خیال است

تو نیز فراموشم کن که بازگشت من محال است

اشکهای من نا تمام است

چهره ی تنهایی برایم آشنا هست

هر چه باشد تنهایی با وفا است

گرچه سرد است ، اما معرفتش بی پایان است

عشق کجا بود ، خاموشت میکنم

دوست داشتنت یک خواب بود

برای همیشه فراموشت میکنم

دیگر حرفهایت تکراری شده ، 

میدانم این روزها کارت گریه و زاری شده

بارها تو را بخشیدم ، اینبار دیگر رفتنم قطعی شده

قلب من جدا از قلب تو

دیگر هیچ احساسی ندارم به تو

دوست داشتن کجا بود، عشق در قصه ها بود

اینها همه خواب و خیال بود

اگر عشق بود

اینک قلب من تنها نبود

دلم در بستر غمها نبود

دل تو بی وفا نبود، اشکهای من آشنا نبود

عشق کجا بود ، فراموشت میکنم

دوست داشتنت خواب و خیال بود

برای همیشه رهایت میکنم. 

[ سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:43 ] [ محدثه ] [ ]

 

[ سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:39 ] [ محدثه ] [ ]

 برو که تو لایق قلب پاکم نیستی

تو برایم یک عشق واقعی نیستی

برایم همیشگی نیستی ، ماندنی نیستی

برو که دیگر دوستت ندارم ،

راستش را بخواهی دلم را به تنهایی هدیه داده ام

برو که دیگر برایم عزیزترین نیستی ،

قلب من بازیچه دست تو بود ، تو برایم هیچکس نیستی!

دیگر به وجودت هیچ نیازی ندارم ،

عشق را مقدستر از آن میدانم که تو را معشوق خودم بدانم

التماس نکن که جنس قلبم از سنگ شده ،

دلم برای آرامش و تنهایی تنگ شده.

برو که ارزش من بالاتر از تو است ،

تمام غصه های دلم از عذاب لحظه های با تو بودن است

فراموشم کن که من رفتنی هستم ،

در گوشه تنها و خلوت دلم ماندنی هستم

با من نمان که دیگر هیچ احساسی ندارم به تو ،

التماس نکن که دیگر هیچ علاقه ای ندارم به تو

برو که تو لایق قلب پاکم نیستی ، برو که تو برایم هیچکس نیستی  

[ دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:35 ] [ محدثه ] [ ]

 به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این فلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

اما تو رفتی و تنها یک قلب شکسته سهم من از این بازی عشق بود

یک بازی تلخ که ای کاش آغاز نمیکردم تا اینگونه در غم پایانش بنشینم

تو که میخواستی روزی رهایم کنی و چشمان بی گناهم را خیس کنی 

چرا با من آغاز کردی!

مگر این قلب بی طاقت و معصوم چه گناهی کرده بود

گناهش این بود که عاشق شد و تو را بیشتر از هر کسی ، از ته دل دوست داشت

اینک که برای تو از بی وفایی هایت مینویسم انگار آسمان چشمانم دوباره ابری شده

و در قحطی اشک دوباره میخواهد ببارد.اما من مینویسم

مینویسم که یک قلب را شکستی ، و زندگی ام را تباه کردی.

کاش می دانستی چقدر دوستت داشتم ،

 کاش می دانستی شب و روز به یادت بودم و از غم دوری ات با 

چشمان خیس به خواب عاشقی می رفتم.

نمی دانی چه آرزوها و رویاهایی را با تو در دل داشتم.می خواستم عاشقترین باشم ،

برای تو بهترین باشم ، یکرنگ بمانم و یکدل نیز از عشقت بمیرم.

آن زمان که با تو بودم کسی نام مرا صدا نمیکردم ،

همه به من میگفتند ((دیوانه)).آری من دیوانه بودم ، یک دیوانه ساده دل.

دیوانه ای که اینک تنهای تنهاست و از غم جدایی ات روانی شده است.

این را بدان نه تو را نفرین کردم ، و نه آرزوی خوشبختی برایت کردم.

این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم ،

راستش را بخواهی هنوز دوستت دارم اما

دیگر دلم نمیخواهد حتی یک لحظه نیز با تو باشم.

خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم اما نمی دانم چرا نمی توانم

دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ شده و یاد آن لحظه ها قلب شکسته ام را میسوزاند.

و این بود سرنوشت من و تو! چه بگویم که هر چه بگویم دلم بیشتر می سوزد .

نیستی که ببینی اینجا زندگی ام بدون تو بی عطر و بوست ، بی رنگ و روست.

هر چه نوشتم درد این قلب دیوانه من بود ، نمیخواستم بنویسم از تو ، اما قلبم نمیگذاشت.

بهانه میگرفت ، گریه می کرد ، میگفت بنویس تا بداند چه دردی دارم.

انگار دوباره کاغذم از قطره های اشکم خیس شده ، 

دیگر قلمم برای روی کاغذ خیس نمی نویسد.

خواستم بنویسم که خیلی بی وفایی. 

[ دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:33 ] [ محدثه ] [ ]

 زمانی بود که در دلم نشستی ، با تمام وجود دلم را شکستی،

رفتی و آن روزها گذشت ، نه یادی کردی از من ، نه گرفتی سراغی از دل من ،

یادم می آید  لحظه رفتنت گفتی دیگر نه تو نه من!

نمیخواهم بازگردم به گذشته ، باز هم مثل گذشته تکرار میکنم که

گذشته ها گذشته اما شاخه ای که شکسته ، دیگر نشکفته....

دلی که شکسته دیگر به هیچ دلی ننشسته...

چه دلتنگی هایی کشیدم ، چه تلخی هایی چشیدم ،

هر چه میرفتم ، نمیرسیدم، هر چه نگاه میکردم ، نمیدیدم ...

قلبم به دنبال حس تازه بود ، بی احساسش کردی

و به دنبال آتشی دوباره بود ، خاکسترش کردی و دیگر امیدی درونش نبود...

با آن حالی که داشتم ، اگر در حال خودم نیز نبودم

باز هم میفهمیدم چه دردی در دل دارم...

با آن دل شکسته ، این من از زندگی خسته ،

در خواب هم قطره های اشک ،بی خیال چشمانم نمیشدند!

شبهایم روز نمیشد، هر کاری میکردم دلم آرام نمیشد ،

این دل خوش خیال هم بی خیال تو نمیشد!

به این خیال بود که شاید دوباره بیایی ، شاید خبری از آن بگیری...

پیدایت که نکردم هیچ ، خودم را هم گم کردم ،

بعد از آن خودم را در به در کوه و بیابان کردم...

نمیگویم به تو این رسمش نبود ، شاید رسم تو دلشکستن بود ،

نمیگویم که چرا رفتی ، شاید رفتنت پایان غم انگیز این قصه بود ،

نمیگویم که چرا به دروغ گفتی عاشقم هستی ،

شاید عشق از نگاه تو،به معنای بی وفایی بود!

نمیخواهم به گذشته بازگردم و چشمهایم را تر کنم ،

زیرا دوباره باید با یادت روزهایم را با غصه سر کنم.. 

[ شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, ] [ 14:50 ] [ محدثه ] [ ]

 خداحافظ بهترین رویای من خداحافظ  


با من و از من جدای من خداحافظ 


گرچه دوست نمیدارمت از دل وجان دیگر ولی 


دلدار بی چون وچرای من خدا حافظ

 

[ جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, ] [ 13:9 ] [ محدثه ] [ ]

                                                       وقتی میشی نیاز من که نباشی پیش من

اشکهای چشمامو ببین که میریزه به پای تو

بازم که بیقرارمو دلواپسی نگاه تو

تموم هستی منی بمون همیشه پیش من

اگر شدم عاشق تو نزار بیتاب بمونم

لا لایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم

دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی

فقط یه چیز اذت میخوام همیشه عاشق بمونی

دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود

واژه ها رو ولش کنیم عشقمو از چشام بخون

[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:39 ] [ محدثه ] [ ]

 

امشب شب تنهاییست...

 

تنهایی من...

باران چشم هایم را بر تو تقدیم میکنم...

ای عشق پاک من...

امشب روح سرگردانم برای توست...

برای تنها نگاهت که آخرین نگاهت شد...

امشب شب جداییست...

ابر های سیاه مقابل نور تورا بر وجودم گرفتند...

مگر گناه من چه بود؟جز دوس داشتن تو...


حال دوریه تو تنها دلیل اشک هایم است...



نفهمیدی که من بی تو میمیرم...

نفهمیدی که من بی تو تنها ترینم...

نفهمیدی که دل بی تو داغونه...

نفهمیدی که من بی تو  دیونم...


[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:0 ] [ محدثه ] [ ]

 

 

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …

 

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:17 ] [ محدثه ] [ ]

 باز دلم تنگ است
باز چشمانم باران می طلبد
آسمان دلم پر از ابرهای سیاه دلتنگی شده
باز من تنهایم
و در این سکوت حتی صدای ساز هم آرامم نمی کند
دل من باز کوچک شده
!برای آنکه نمیدانم کیست
ولی غیبتش مرا می آزارد
!من خودم را گم کرده ام...! کجا...؟
این را دیگر نمیدانم

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:10 ] [ محدثه ] [ ]

 کجایی الان؟!!نیستی پیشم...

نیستی ببینی از تنهایی دارم ذره ذره از بین میرم

نمیدونم تا کی میتونم این دردو تحمل کنم!!!!!!!!!

چرا با خودت فکر کردی میتونم فراموشت کنم.

فقط نمیدونم چطور فراموشم کردی.

کاش میرفتم پیش خدا...

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:8 ] [ محدثه ] [ ]

 

[ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ] [ 10:13 ] [ محدثه ] [ ]

  

 روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!

[ یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:5 ] [ محدثه ] [ ]

 

من چه عاشقانه تو را خواستم چه صادقانه با تو ماندم و چه شاعرانه برایت اشک ریختم و تو پایت را روی قطره های اشک من گذاشتی و بیچاره اشک که در شیار پای تو له شد و من باز هم تو را خواستم دیگر غرور برای من بی معنی است . . .

 

[ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:16 ] [ محدثه ] [ ]

  حال و روز خوشی ندارم ، این روزها حس خوبی ندارم

قلبم از احساسم شاکیست ، جان خودت بی خیال ،حوصله حرفهایت را ندارم
حرفی نزن که بدجور دلم از تو گرفته ، دیگر بس است هر چه تا به حال اشک از چشمانم ریخته
شاید تو لایق اشکهایم نیستی ، چشمانم از اشکهایم شاکیست ، تو برایم مثل قبل نیستی
آن عطر مهر و محبتهایت که فضای قلبم عاشقانه میکرد را دیگر حس نمیکنم ، وقتی دستهایم را میگیری آن گرمای همیشگی را احساس نمیکنم
نگو احساست به من همچو گذشته است که باور نمیکنم، نگو دوستم داری که درک نمیکنم
حال و روز خوشی ندارم ، سر به سر دلم نگذار که طاقت بی محبتی هایت را ندارم
قلبم از احساست دلخور است ، دلم گرفته و ابراز محبتهای آن قلب به ظاهر عاشقت بیهوده است
بهانه هایت تکراریست ، دیگر قلب شکسته ام ساده و دیوانه نیست ، گرچه هنوز هم خیلی دوستت دارم اما دیگر جای تو در کنارم خالی نیست
جای تو را غم آمده و پر کرده ، احساسم به عشقت شک کرده ، بودنت مرا آزار میدهد ، حرفهایت اشکم را در می آورد ،نیا در بستر عشق ، نیا که بیمارم ، طبیبی نیست و من به درد نبودنت دچارم
اینکه هستی اما تنها مال من نیستی ، اینکه در کنارمی اما به عشق نفسهایم با من همنفس نیستی ، اینکه اینجایی و دلت با من نیست !
به درد نبودنت دچارم ….
اگر باشی عذاب میکشم ، اگر نباشی تمام دردهای این دنیا را میکشم ، وای که هم بودنت ، هم نبودنت مرا عذاب میدهد ، فکری به حالم کن که عشقت دارد کار دستم میدهد
حال و روز خوشی ندارم ، جان خودت بی خیال که دیگر حوصله بهانه هایت را ندارم

[ چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, ] [ 8:37 ] [ محدثه ] [ ]

  اگر می بینی عاشق تو هستم، دیوانه تو هستم و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست.

 

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است ،دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و  پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست.
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو میباشم.
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم.
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی.
عزیزم دست خودم نیست که اینهمه تو را دوست میدارم، این همه احساسات عاشقانه که من برای تو مینویسم دست خودم نیست.
همه این احساسات و عواطف عاشقانه از این قلب عاشق من است و بدان که همه این دردسر ها و غم و غصه ها و اشکها درد این قلب عاشق من است.
این قلب سرخ و کوچک من انتظاری بالاتر از عشق دارد ! این قلب من تو را میخواهد و به جز تو هیچ چیز از من نمیخواهد!. نه خونی میخواهد نه نفسی، نه زندگی را میخواهد و نه هم نفسی این قلب سرخ تنها تو را میخواهد. فقط تو را.
عزیزم دست خودم نیست، دست این قلب پر توقع من است .
به قلبم حق میدهم که تنها تو را میخواهد چون تو اولین و آخرین عشق واقعی و همدلی  هستی که در اعماق قلبم نشسته ای و کسی هستی که میتوانی قلبم را برای همیشه نزد خود نگه داری و با حضورت در قلبم انتظار آن را برآورده کنی چونکه تو لایق آن هستی عزیزم.

[ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, ] [ 11:33 ] [ محدثه ] [ ]

 

 

 

 


 هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..

هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..


این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم  یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 9:34 ] [ محدثه ] [ ]

  مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!

 

مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت 
عشق.

چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می‌شکند.
می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت.
اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند..

[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 11:44 ] [ محدثه ] [ ]

  

 

انواع بوس

بوس لب:عاشق بودن

بوس گردن:نیاز داشتن

بوس صورت:دوست داشتن

بوس بازو:شوخی کردن

بوس پیشانی:آرامش دادن

تو کدومشو به من میدی !!!؟

[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 11:42 ] [ محدثه ] [ ]

 رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی 
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ 9:21 ] [ محدثه ] [ ]

 

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ] [ 9:20 ] [ محدثه ] [ ]

 وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر

وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ] [ 9:0 ] [ محدثه ] [ ]

 

 کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش درک میکردی احساس قلب مرا
کاش میدیدی اشکهای مرا ، که با هر نفس یک قطره اشک از چشمانم میریزد
با یاد تو داغ دلم تازه تر میشود
کاش میسوخت خاطره ها ، کاش از یادم میرفت گذشته ها
کاش هیچگاه به یادم نمی آمد لحظه هایی که در کنارت بودم
نبودنت را باور ندارم ، باور ندارم تو نیستی ، باور ندارم دیگر مال من نیستی
کاش باور داشتی عشق مرا ، کاش جا نمیگذاشتی در جاده های تنهایی قلب مرا
پشیمانم از اینکه به تو دل بستم ، سرزنش نمیکنم دلم را، دلم هنوز دیوانه ی توست
پشیمانم از اینکه عاشق شدم ، نفرین نمیکنم تو را ، دل دیوانه ام باز هم در پی توست
شاید دیگر نبینم تو را حتی در خواب، شاید دیگر نبینم چشمهایت را حتی یک بار!
گرچه لایقم نیستی ، گرچه بی وفایی و یک ذره هم عاشقم نیستی اما هنوز هم در حسرت داشتن توام ، هنوز هم خیره به عکسهای توام….
کاش باور داشتم که دیگر هیچگاه تو را نخواهم داشت…

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 10:10 ] [ محدثه ] [ ]

 

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 19:6 ] [ محدثه ] [ ]

 


از خدا پرسیدم چی دوست داری؟

گفت :سخاوت 


دیوانه گفت: حماقت 


غم گفت: ملامت 


کوه گفت:صلابت 


معشوق گفت: نگاهت 


فدای تو که گفتی: رفاقت


 
[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 11:8 ] [ محدثه ] [ ]

  | دفتر عشـــق كه بسته شـد
| دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
| خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
| به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
| بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
| بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
| غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
| چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
| دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
| فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
| چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
| آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
| دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
| بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
| ازاون كه عاشقـــت بود
| بشنواین التماسرو
| ...............

| .........
| ....
|.

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 8:41 ] [ محدثه ] [ ]

 

[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ] [ 8:29 ] [ محدثه ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفترعشق و آدرس daftar.eshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 9746
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


-Design By: Avazak.ir -->

کد تغییر شکل موس

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی دریافت کد خداحافظی

پیچک